مدرسه علميه امام خميني بندر امام
پژوهشی - علمی
پژوهشی - علمی
پنجشنبه 91/09/02
امام حسين(علیه السلام)درسخنان شهداي پيش ازعاشورا
قيس بن مسهّر صيداوي
قيس بن مسهّر كه حامل نامة امام(علیه السلام) در منزل بطن الرمه به سوي مردم كوفه بود بهخاطر دستگيري مجبور به پاره كردن نامة امام(علیه السلام) شد و پس از دستگيري ابن زياد او رامجبور كرد كه براي سب حسين و پدر و برادرش بر بالاي منبررود.
به حسين(علیه السلام) لبيك گوييد
او پيشنهاد عبيدالله را پذيرفت و در مسجد اعظم كوفه و در جمع مردم كوفهـ كه بهدعوت عبيدالله و براي شنيدن سخنان قيس گردآمده بودندـ بر بالاي منبر رفت و پس ازحمد و ثناي الهي و درود بر رسول خدا و رحمت بر علي و فرزندانش و لعن و نفرين برعبيدالله و پدرش و سردمدارانش، به معرفي حسين بن علي پرداخت و گفت:
«اي مردم حسين بن علي بهترين خلق خدا و فرزند فاطمه دختر رسول خداست، ومن فرستاده او به سوي شما هستم، من در يكي از منازل بين راه از او جدا شده و نزد شماآمدم تا پيام او را برسانم، به نداي او لبيك گوييد».
او بعد از اين قضيه به دستور عبيدالله از بالاي قصر دارالاماره به زير افكنده شد و بهشهادت رسيد و با رسيدن خبر شهادت او به امام حسين(علیه السلام) اشك از ديدگان مباركشجاري شد و محزون گرديد.
پنجشنبه 91/09/02
گريه امام زمان(ع) در مصيبت حضرت ابوالفضل (ع)
جناب حجتالاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپايگانى مىفرمايد: من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه يكى از اخيار تهران است، شنيدم كه مىگفت: من از اول جوانى مقيّد بودم كه تا ممكن است گناه نكنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولايم حضرت بقيةاللَّه، روحى فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همين آرزو به مكه معظمه مشرف مىشدم.
در يكى از اين سالها كه عهدهدار پذيرايى جمعى از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذيحجه با جميع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنكه حجاج به عرفات بيايند، براى زوارى كه با من بودند جاى بهترى تهيه كنم. تقريباً عصر روز هفتم بارها را پياده كردم و در يكى از آن چادرهايى كه براى ما مهيا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم كه غير از من هنوز كسى به عرفات نيامده است. در آن هنگام يكى از شرطههايى كه براى محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب اين همه وسائل را به اينجا آوردهاى؟ مگر نمىدانى ممكن است سارقان در اين بيابان بيايند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا كه آمدهاى، بايد تا صبح بيدار بمانى و خودت از اموالت محافظت بكنى. گفتم: مانعى ندارد، بيدار مىمانم و خودم از اموالم محافظت مىكنم.
آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بيدار ماندم تا آنكه نيمههاى شب ديدم سيد بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به در خيمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام عليكم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ايشان وارد خيمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها كه تازه مو بر صورتشان روييده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسيدند. من ابتدا مقدارى از آنها ترسيدم، ولى پس از چند جمله كه با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد كردم. جوانها بيرون خيمه ايستاده بودند ولى آن سيد داخل خيمه تشريف آورده بود. ايشان به من رو كرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟
فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كردهاى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّهالحسين(علیه السلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود. من گفتم: در اين شب چه بايد پبكنيم؟ فرمودند: دو ركعت نماز مىخوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قلهواللَّه بخوان.
لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با آن آقا انجام داديم. پس از نماز آن آقا يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم. حال خوشى داشتند و اشك از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم ولى آقا فرمودند: اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد. سپس به آن آقا گفتم: ببينيد آيا توحيدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آيات آفاقيه و انفسيه بر وجود خدا استدلال كردم و گفتم: من معتقدم كه با اين دلايل، خدايى هست. فرمودند: براى تو همين مقدار از خداشناسى كافى است. سپس اعتقادم را به مسئله ولايت براى آن آقا عرض كردم. فرمودند: اعتقاد خوبى دارى. بعد از آن سؤال كردم كه: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(علیه السلام) در كجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خيمه است.
سؤال كردم: روز عرفه، كه مىگويند حضرت ولىعصر(علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات مىباشند؟ فرمود: حدود جبلالرحمة. گفتم: اگر كسى آنجا برود آن حضرت را مىبيند؟ فرمود: بله، او را مىبيند ولى نمىشناسد.
گفتم: آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولىعصر(علیه السلام) به خيمههاى حجاج تشريف مىآورند و به آنها توجهى دارند؟ فرمود: به خيمه شما مىآيد؛ زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل مىشويد.
در اين موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آوردهام ولى چاى نياوردهام. عرض كردم: آقا اتفاقاً چاى نياوردهام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد؛ زيرا فردا مىروم و براى مسافرين چاى تهيه مىكنم.
آقا فرمودند: حالا چاى با من. از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم كرديم، به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چايهاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند. من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: غذايى دارى، بخوريم؟ گفتم: بلى نان و پنير هست. فرمودند: من پنير نمىخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بياور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) مىدهم، تو براى پدر من يك عمره بهجا بياور. عرض كردم: اسم پدر شما چيست؟ فرمودند: اسم پدرم »سيد حسن« است. گفتم: اسم خودتان چيست؟ فرمودند: سيد مهدى. من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم.
پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند، من در بيابان عرفات هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم! يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه، ارواحنافداه، بودهاند، بهخصوص كه اسم مرا مىدانستند و فارسى حرف مىزدند! نامشان مهدى(علیه السلام) بود و پسر امام حسن عسكرى(علیه السلام) بودند.
بالاخره نشستم و زارزار گريه كردم. شرطهها فكر مىكردند كه من خوابم برده است و سارقان اثاثيه مرا بردهاند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گريهام شديد شد.
فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضيه را نقل كردم، او هم براى اهل كاروان جريان را شرح داد و در ميان آنها شورى پيدا شد.
اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خوانديم. بعد از نماز با آنكه من به آنها نگفته بودم كه آقا فرمودهاند: »فردا شب من به خيمه شما مىآيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل مىشويد« خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند، ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةاللَّه، روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم.
بالاخره نزديك بود روضه تمام شود كه كاسه صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولىعصر(علیه السلام) بيرون خيمه ايستادهاند و به روضه گوش مىدهند و گريه مىكنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةاللَّه، روحىفداه، آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گريه مىكرديم و من قدرت نداشتم كه حتى يك قدم به طرف حضرت ولىعصر(علیه السلام) حركت كنم. بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند.
برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسين(علیه السلام)، ص23، قضيه 5.
یکشنبه 91/08/28
محرم آمد و دلها غمین شد / غم و عشق وبلا با هم اجین شد
حسین آماده بهر جانفشانی است / دوباره فاطمه قلبش حزین شد . . .
.
ضریح تو داره عطر گل یاس
نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه آقا پر میشه شاید
شبا سقا خونه ات با مشک عباس . . .
پنجشنبه 91/04/15
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشاپیش نیمه شعبان سالروز ولادت منجی عالم بشریت حضرت بقیة الله الاعظم حجت بن الحسن المهدی {عجل الله تعالی فرجه الشریف} بر عموم شیعیان و منتظران حضرتش مبارک باد.
حضرت مهدی (عج) میفرمایند : هر یك از شما باید عملى را انجام دهد كه سبب نزدیكى به ما و جذب محبّت ما گردد؛ و باید دورى كند از كردارى كه ما نسبت به آن ، ناخوشایند و خشمناك مى باشیم. پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه كند كه دیگر به حال او سودى ندارد و نیز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد. (بحارالا نوار، ج 53، ص 176
حضرت اباصالح المهدی (عج) میفرمایند : به خدا پناه میبرم از کوری بعد از بینایی و از گمراهی بعد از هدایت و از کارهای هلاکت کننده و از فتنه های نابود کننده. کمال الدین و تمام النعمة جلد 2 صفحه 189 برای سلامتی حضرت مهدی عج 3 صلوات و یک حمد
حضرت مهدی (ع) در نامه مبارکش به سفیر خود محمد بن عثمان فرمود : برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید ، چون همین دعا موجب فرج شماست. منتخب الاثر صفحه 268
حضرت مهدی (عج) فرمود: هر یك از شما باید عملى را انجام دهد كه سبب نزدیكى به ما و جذب محبّت ما گردد؛ و باید دورى كند از كردارى كه ما نسبت به آن ، ناخوشایند و خشمناك مى باشیم. پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه كند كه دیگر به حال او سودى ندارد و نیز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد. (بحارالا نوار، ج 53، ص 176، س 5، ضمن ح 7، به نقل از احتجاج)
امام زمان (عج) فرمود: شیعیان ما هنگامی به فرجام و زیبای خداوند می رسند كه از گناهانی كه نهی شده اند احتراز نمایند. (بحارالانوار ج 53، ص 177)
امام زمان (عج) فرمود: اگر شیعیان ما (كه خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد) در وفای به عهد و پیمان الهی اتحاد و اتفاق می داشتند و عهد و پیمان را محترم می شمردند سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل می شدند. (الاحتجاج للطبرسی ج 2، ص 499)
حضرت مهدی (عج) می فرماید: اما علت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتفاق افتاده است پس خداوند عز و جل در قرآن فرموده است: ای مؤمنان از چیزهایی نپرسید كه اگر آشكار شود بدتان آید. (بحارالانوار ج 78، ص 380)
حضرت مهدی (عج) می فرماید: همانا پدران من (ائمّه و اوصیاء علیهم السلام )، بیعت حاكم و طاغوت زمانشان، بر ذمّه آن ها بود؛ ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمایم كه هیچ طاغوتى بر من منّت و بیعتى نخواهد داشت و هیچ قرار و مداری با کسی ندارم . الدّرّة الباهرة، ص 47، س 17 ؛ کمال الدین، ج2،صفحه 485 ؛ بحارالا نوار ج 56، ص 181، س 18
امام مهدى عليهالسلام :إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِاللّهِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ ؛ امام مهدى عليهالسلام :دختر رسول خدا (فاطمه) براى من سرمشقى نيكو است .الغيبه ، طوسى ، ص 286
امام مهدى عليهالسلام :كان [الإمامُ العَسكَري عليهالسلام] نُورا ساطِعا و قَمَرا زاهِرا اختارَ اللّهُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضى عَلى مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ ؛ امام مهدى عليهالسلام :او { امام حسن عسکری (ع) } نورى فروزان و ماهى درخشان بود كه خداوند آنچه را نزد خود بود براى او برگزيد . او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال كرد تا رحلت فرمود . بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 191
امام مهدى عليهالسلام در زيارت ناحيه مقدّسه :لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ؛ امام مهدى عليهالسلام در زيارت ناحيه مقدّسه :هر صبح و شام بر تو گريه و شيون می كنم و در مصيبت تو به جاى اشك ، خون می گريم . بحار الأنوار ، ج 101 ، ص 238 .
امام مهدى عليهالسلام :أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم ؛ امام مهدى عليهالسلام :براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد ، كه فرج من فرج شما نيز هست .. كمال الدّين ، ص 485
امام مهدى عليهالسلام :إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَىءٌ مِن أخبارِكُم ؛ امام مهدى عليهالسلام :ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست .. بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175
امام مهدى عليهالسلام :أنا خاتِمُ الأوصِياءِ ، بي يُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلي و شيعَتي ؛ امام مهدى عليهالسلام :من وصىّ آخرين ام ؛ به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع می شود .همان ، ص 285 .
امام مهدى عليهالسلام :إنَّ اللّهَ مَعَنا ، فَلا فاقَةَ بِنا إلى غَيرِهِ و الحَقُّ مَعَنا فَلَن يُوحِشَنا مَن قَعَدَ عَنّا ؛ امام مهدى عليهالسلام :خدا با ما است و نيازمند ديگرى نيستيم . حق با ما است و باكى نيست كه كسى از ما روى بگرداند .الغيبة ، طوسى ، ص 285 .
امام مهدى عليهالسلام :إجعَلوا قَصدَكُم إلَينا بِالمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الواضِحَةِ ؛ امام مهدى عليهالسلام :گرايش خود را به ما ، با دوست داشتن سنّت روشن همراه كنيد .. همان ، ص 179 .
امام مهدى عليهالسلام :ما اُرغِمَ أنفُ الشَّيطانِ بِشَىءٍ مِثلِ الصَّلاةِ ؛ امام مهدى عليهالسلام :هيچ چيز مانند نماز ، بينى شيطان را به خاك نمی مالد .. همان ، ص 182 .
امام مهدى عليهالسلام :لِيَعمَل كُلُّ امْرِءٍ علَى ما يُقَرَّبُ مِن مَحَبَّتِنا ؛ امام مهدى عليهالسلام :هر يك از شما بايد كارى كند كه با آن به محبّت ما نزديك شود .. بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 176 .
امام مهدى عليهالسلام :إنَّ الأرضَ لا تَخلُو مِن حُجَّةٍ إمّا ظاهِرا و إمّا مَغمُورا ؛ امام مهدى عليهالسلام :زمين از حجّتى آشكار يا نهان خالى نيست .كمال الدّين ، ج 2 ، ص 511 .
امام مهدى عليهالسلام :أنَا الَّذي أملأَُها عَدلاً كَما مُلِئَت جَورا ؛ امام مهدى عليهالسلام :منم كه زمين را از عدالت لبريز می كنم ، چنان كه از ستم آكنده است .بحار الأنوار ، ج 52 ، ص 2 .
امام مهدى عليهالسلام :أمّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِي في غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ ؛ امام مهدى عليهالسلام :چگونگى بهره مندى از وجود من در دوران غيبتم ، همچون بهره اى است كه از خورشيد می برند ، آنگاه كه ابر آن را از ديدگان نهان می كند .. بحار الأنوار ، ج 52 ، ص 92 .
امام مهدى عليهالسلام :أنَا بَقِيَّةُ اللّهِ في أرضِهِ و خَليفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَيكُم ؛ امام مهدى عليهالسلام :من يادگار خدا در زمين و جانشين و حجّت او بر شما هستم .. كمال الدّين ، ص 331 .
امام مهدى عليهالسلام :إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ ؛ امام مهدى عليهالسلام :من مايه امان اهل زمينم ؛ چنان كه ستارگان مايه امان اهل آسماناند .. بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 380 .
امام مهدى عليهالسلام :إنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا رَحمَةً لِلعالَمينَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ ؛ امام مهدى عليهالسلام :خداوند محمّد را برانگيخت تا رحمتى براى جهانيان باشد و نعمت خود را تمام كند .بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 194
پنجشنبه 91/04/15
بسم الله الرحمن الرحيم
|